این یک سرمقاله در واکنش به اتفاقات حوزه مالی اخیر در وبسایت BitcoinMagazine است که به قلم میکیکاس درآمده است. موارد پیشرو برداشتهای شخصی نویسنده است. تبدیل بیتکوین به ارز ذخیره جهانی میتواند عنصر کمیابی را دوباره به سازوکارهای مالی اضافه کند تا چرخه مخاطرات اخلاقی و سرمایهگذاریهای نادرست متوقف شود!
تاریخ ممکن است تکرار نشود، اما مطمئناً هرازگاهی اتفاقات مشابه به وقوع میپیوندند. با ورشکستگی پلتفرمهای مانند Celsius و Three Arrows Capital، یک میلیاردر در اقدامی خیرخواهانه در تلاش است تا شرکتهای مشابهی مثل BlockFi و Voyager را از ورشکستگی نجات دهد. اما چرا به یکباره این میلیاردر اینقدر مهربان شده است؟ احتمالاً درست حدس زدهاید “هیچ گربهای محض رضا خدا موش نمیگیرد”. آنچه جلوی چشم ما در حال رخدادن است نمونه واضح سرمایهداری ذینفعان است. طمعکاری وارد عمل شده است.
نمونهای مشابه از آنچه اشاره شد در سال ۱۹۰۷، در سیستم مالی ایالات متحده اتفاق است و تقریباً کل سیستم مالی را بهزانو درآورد. در آن زمان بانک نیکربروکر بهخاطر عدم پرداخت وامهای حاشیه بازار سهام دچار کابوس ورشکستگی شد. سفتهبازی افسارگسیخته منجر به یک سیستم بیش از حد گرویی شد که در نهایت منجر به ایجاد آبشاری از نقدینگی و سقوط بازار سهام و ورشکستگی صندوق شرکت نیکربروکر شد.
با گسترش شیوع این بیماری در سیستم مالی، افراد و بانکها در شرایطی یکسان شروع به برداشت سپردهها از بانکها کردند و در زمانی که بانکها واقعاً نیاز داشتند تا بخشی از سپردههای خود را نگه دارند بهناچار مجبور بودند ذخایر خود را کاهش دهند. در این میان جیپی مورگان توانست یک کمک مالی خصوصی از بانکهای منتخب دریافت کند. همین امر موجب شد تا به تأمین سرمایه موردنیاز برای حفظ ترازنامه و تضمین نقدینگی دست پیدا کند. اما بانک نیکربروکر که سومین بانک بزرگ شهر نیویورک بود خیلی آرام ورشکست و منحل شد.
شاید عجیب به نظر میرسد که چرا این سرمایهداران حریص حاضر شدهاند به بانک جی پی مورگان در آن زمان کمک کنند و سرمایهشان را برای بانکی که حتی مالک آن نیستند به خطر بیندازند؟ اگر بادقت به موضوع فکر کنیم پاسخی منطقی ای برای این مسئله وجود دارد. اگر به بیماریهای مالی اجازه شیوع داده شود، خطر سرایت به بانکها و شرکتهای خود این افراد نیز به وجود میآید؛ بنابراین این کار بهخاطر نوعدوستی نبود. بلکه یک نفع شخصی خالص و سودآور بود که نامش سرمایهداری ذینفعان است. به طور ساده اگر دست رقبای خود را در یک سیستم در حال شکست و سقوط نگیرید نفر بعدی که سرمایهاش تحتالشعاع قرار میگیرد شما خواهید بود.
ازآنجاییکه فضای رمزارزها به بانک مرکزی وصل نیست بنابراین نمیتوان به وامهای یک بانک مرکزی بهعنوان چارهی آخر نجات این حوزه دل بست. بدون توانایی چاپ پول، به یکباره بانک SBF دارایی خود را در معرض خطر قرار داده تا از ورشکستگی دیگران جلوگیری کند. این در حالی است که اگر BlockFi یا Voyager ورشکست شوند، بانک SBF ممکن است صدها میلیون دلار ضرر کند.
استدلال بانک SFB بدون شک شبیه استدلال جی پی مورگان در سال ۱۹۰۷ است. وحشت و سرایت بیماری برای کسبوکار خوب نیست پس از آن جلوگیری میکنند. در واقع این بانک با نجات کسبوکارهایی که از نظر ارزیابی آنها برایشان در درازمدت سودده است باعث میشوند تا استراتژی کسبوکارهای منسوخ شده کمکم از بین بروند، عملی که ممکن است باعث ایجاد ضرر و آسیب بیشتر به صنعت شود اما معتقدند نهایتاً در آینده خطر این نوع ریسکها کاهش مییابد.
سیستم پولی در حال حاضر توسط یک بانک مرکزی پشتیبانی میشود که همیشه حاضر است بانکها را با نقدینگی نامحدود پشتیبان کند؛ بنابراین بانکها دچار یک مخاطره اخلاقی شدهاند و ازآنجاییکه هر زمان بخواهند پول برایشان چاپ میشود، پاسخگو اشتباهات خود نیستند. هرچه این روند ادامهدارتر شود نتیجه و شدت آن بر سازوکار مالی شدیدتر خواهد بود.
با پذیرش بیتکوین بهعنوان یک ارز ذخیره، بانکهای مرکزی دوباره به یک استاندارد پولی سالم برمیگردند. با حذف امکان ایجاد نقدینگی نامحدود، بانکهای مرکزی دیگر نمیتوانند کل سیستم را از فروپاشی نجات دهند و دیگر نمیتوانند از شرکتهای زامبیوار حمایت کنند و ریسکپذیری غیرمسئولانه را تشویق کنند. زیانها دیگر به اجتماع متحمل نمیشوند، درحالیکه بانکها سودهای خود را به طور خصوصی از کمکهای مالی دریافت کردهاند. کمیابی و میزان عرضه محدود بیتکوین راهکاری است که برای یک سیستم مالی سالم و پایدار ضروری است. با اضافه عنصر کمیابی و پیامدهایی به سیستم اضافه میشود که خودبهخود چرخههای باطل و سرمایهگذاریهای فریب دهنده را متوقف میکند.