یکی از بزرگترین مشکلات سرمایه گذاران پیدا کردن نقطه ورود مناسب و خریدی با قیمت مناسب است. پیش فرض این است که خرید یکباره دارایی مشمول نوسانات قیمتی است و برای فرار از نوسانات بهتر است به صورت پله ای و در قیمت های مختلف یک دارایی را خرید. دلیل این موضوع این است که وقتی ما به طور منظم در زمان های مختلف یک دارایی را می خریم، متوسط هزینه ای که برای خرید داریی می پردازیم در طولانی مدت متعادل تر و کمتر می شود. بنابراین بهتر است با استراتژی متوسط هزینه دلاری آشنا شویم.
در متوسط هزینه دلاری، ایده اصلی این است که یک سرمایه گذاری را با یک زمانبندی از پیش تعیین شده و منظم بر اساس پس انداز های خود مدیریت کنیم. هدف متوسط هزینه دلاری این است که هزینه تمام شده برای خرید یک دارایی، در طول زمان برای شما کاهش یابد و همینطور اگر در نقطه ورودی اشتباه به آن بازار وارد شده اید، میزان ریسک تمام شده در نهایت کم شود. بیایید با یک مثال موضوع را شرح دهیم. فرض کنید شما می توانید هر دو ماه یکبار، یک میلیون از درآمد خود را پس انداز کنید، اگر شما هر دو ماه یکبار و به طور منظم یک میلیون از پس انداز خود را وارد یک سبد سرمایه گذاری کنید، عملا از استراتژی متوسط هزینه دلاری پیروی کرده اید. تجربه نشان داده است اگر یک دارایی به صورت پله ای و بخش بخش در طول زمانی مشخص خریداری شود، هزینه تمام شده اش از زمانی که همان دارایی به یکباره و در یک قیمت خریداری می شود کمتر است. متوسط هزینه دلاری باعث کاهش تاثیر نوسانات بر سرمایه گذاری می شود و در نتیجه میزان در معرض ریسک قرار گرفتن نیز کاهش میابد.
بنابراین اگر سرمایه گذاری خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید، به احتمال زیاد نتایج بهتری نسبت به زمانی می گیرید که همان میزان پول را به یکباره بر روی یک سرمایه گذاری بزرگ انجام می دهید. احتمال اینکه در زمانبندی خرید یک دارایی اشتباه کنید بسیار زیاد است و می تواند نتایج بدی را رقم بزند. با کمک استراتژی متوسط هزینه دلاری تاثیر این اشتباهات بر سرمایه گذاری به حداقل می رسد و همچنین برخی سوگیری و تعصبات از تصمیم گیری ها حذف می شود.زمانی که متعهد به متوسط هزینه دلاری شوید، استراتژی تصمیمات را برای شما خواهد گرفت.
البته متوسط هزینه دلاری به طور کامل ریسک را از بین نمی برد. همچنین متوسط هزینه دلاری به تنهایی موفقیت یک سرمایه گذاری را تضمین نمی کند، چرا که باید عوامل دیگر را نیز در نظر گرفت.
زمان بندی بازار بسیار دشوار است. حتی بزرگترین پیشکسوتان معامله گری هم در بعضی مواقع از پیش بینی رفتار بازار عاجزند. بنابراین اگر از متوسط هزینه دلاری بهره می برید بهتر است یک برنامه خروج هم برای خود داشته باشید؛ در صورتی که یک قیمت هدف (یا دامنه قیمتی) برای خود مشخص کرده باشید، برنامه یا استراتژی خروج هم ساده است. مجدداً، سرمایه گذاری خود را به بخش های مساوی تقسیم کرده و پس از نزدیک شدن بازار به قیمت تعیین شده ، شروع به فروش در قیمت های مختلف در دامنه قیمتی هدف خود می کنید. به این ترتیب ریسک بیرون نیامدن از موقعیت فروش در زمان مناسب را کاهش می یابد. البته این موضوع کاملا بستگی به رفتار های معامله گری شما دارد.
برخی از افراد هم استراتژی «خرید و نگهداری» یا Buy & Hold را در پیش می گیرند، در واقع در این استراتژی افراد هرگز راضی به فروش نمی شوند، زیرا انتظار دارند دارایی های خریداری شده به مرور به مرور گرانتر شوند.برای مثال به عملکرد میانگین صنعتی شاخص داو جونز در قرن گذشته توجه کنید تا شاید درک کنید چرا برخی این استراتژی را در پیش گرفته اند.
البته این نمودار صعودی بلند مدت در رمزارزها زیاد به چشم نمی خورد و ویژگی آن تنها در برخی از ارزها از جمله بیت کوین قابل مشاهده است البته نکته قابل توجه این است که سابقه رمزارزها به اندازه شاخص داوجونز نیست!
فرض کنید ۱۰ هزار دلار پس انداز داریم و فکر می کنیم سرمایه گذاری در بیت کوین با شرایط فعلی منطقی است. بنابر مشاهدات ما قیمت بیت کوین در یک دامنه قیمتی کوچک در حال نوسان است و موقعیت مناسبی برای انباشت و بهره مندی از استراتژی متوسط هزینه دلاری DCA به وجود آمده است.
ما می توانیم ۱۰.۰۰۰ دلار را به ۱۰۰ بخش ۱۰۰ دلاری تقسیم کنیم. و هر روز بدون توجه به قیمت بیت کوین ۱۰۰ دلار بیت کوین بخریم این استراتژی در یک دوره حدودا سه ماهه پیاده می شود.
در مثال بالا بازار اصطلاحا در حال رنج زدن بود حال فرض کنیم بیت کوین به تازگی وارد بازار خرسی شده است و انتظار نداریم که حداقل برای دو سال دیگر روند گاوی داشته باشیم. اما می دانیم که بالاخره بازار گاوی پیش خواهد آمد، چگونه با کمک استراتژی متوسط هزینه دلاری به استقبال این بازار برویم؟ آیا باید از استراتژی بازار رنج استفاده کنیم؟
ما می توانیم دوباره سرمایه گذاری را به ۱۰۰ بخش ۱۰۰ دلاری تقسیم کنیم.اما این بار ،به جای هر روز، هر هفته ۱۰۰ دلار بیت کوین می خریم. در طول یک سال کم و بیش ۵۲ هفته وجود دارد، بنابراین کل استراتژی در کمتر از دو سال اجرا می شود.
به این ترتیب، در حالی که روند نزولی مسیر خود را ادامه می دهد، ما یک موقعیت بلند مدت در اختیار داریم. با شروع روند صعودی از قطار جا نخواهیم ماند و همچنین از برخی ریسک های خرید در یک روند نزولی اجتناب کرده ایم.
اما باید خاطر نشان کرد که این استراتژی می تواند خطرناک باشد بالاخره ما در یک روند نزولی به خرید می پردازیم. برخی از سرمایه گذاران ترجیح می دهند تا بازار نزولی پایان یابد و سپس شروع به ورود می کنند. البته متوسط هزینه (یا قیمت هر سهم) احتمالاً بالاتر خواهد بود ، اما در عوض ریسک کمتری متحمل شده اند.
در پایان این مثال بهتر است اشاره کنیم که بکارگیری هزینه متوسط دلاری در زمانی که بازار در شرایط خوب و صعودی قرار دارد توصیه نمی شود چرا که ممکن است باعث ضرر معامله گر شود البته این امکان وجود دارد که در بلند مدت باز هم به معامله گر برساند اما با توجه به میزان ریسکش این استراتژی در چنین شرایطی توصیه نمی شود.
متوسط هزینه دلاری یک استراتژی است که می تواند اثر نوسانات قیمتی روی سرمایه گذاری و نقطه ورود نامناسب را به حداقل برساند اما در نهایت تضمین کننده موفقیت یک سرمایه گذاری نیست. به طور کلی این استراتژی مناسب افرادی است که نمی خواهند به طور مداوم و بیست و چهار ساعته پای نمودار بنشینند اما نیم نگاهی به سرمایه گذاری و کسب سود از این راه را در نظر دارند.